خدا به شيطان گفت: ليلي را سجده کن شيطان غرور داشت ، سجده نکرد
گفت: من از اتشم و ليلي گِل است
خدا گفت: سجده کن ، زيرا که من چنين مي خواهم
شيطان سجده نکرد سرکشي کرد و رانده شد ، و کينه ليلي را به دل گرفت
شيطان قسم خورد که ليلي را بي ابرو کند و تا واپسين روز حيات ، فرصت خواست
خدا مهلتش داد
اما گفت: نمي تواني ، هرگز نمي تواني
ليلي دُردانه ي من است قلبش چراغ من است و دستش در دست من
گمراهي اش را نمي تواني ، حتي تا واپسين روز حيات
شيطان مي داند ليلي همان است که از فرشته بالاتر مي رود
و مي کوشد بال ليلي را زخمي کند عمريست شيطان گرداگرد ليلي مي گردد
دستهايش پر از حقارت و وسوسه است
او بد نامي ليلي را مي خواهد بهانه ي بودنش تنها همين است
مي خواهد قصه ليلي را به بي راهه کشد
نام ليلي ، رنج شيطان است شيطان از انتشار ليلي مي ترسد
ليلي عشق است و شيطان از عشق واهمه دارد....
37625 بازدید
8 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
83 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian